مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
خورشيد سر زد از سحرت أيها الغريب از سمـت چـشـم های تـرت أيها الغريب تو ابر رحمتی که به هرگوشه سر زدی بـاران گـرفت دور و برت أيها الغريب جاری ست چشمه چشمه قدمگاه توهنوز جنّـت شـده ست رهگـذرت أيها الغريب تو آفـتـاب رأفـتی و کـوچه کـوچه شهر در سـايه سـار بـال و پـرت أيها الغريب با ايـن همـه، غـريـبِ غـريبـان عالـمی داغـی نشـسته بـر جگـرت أيها الغريب از کـوچه هـای غـربت شهـر آمدی ولی داری عـبا به روی سرت أيها الـغريب آقای من! نگـو که تـو هـم رفـتنی شدی زود است حرف از سفرت أيها الغريب شکـر خـدا جـواد تـو آمــد ولـی هـنـوز بـارانی اسـت چـشـم تـرت أيها الغريب يک عمر خواندی از غم آقای تشنه لب با اشـک های شـعـلـه ورت أيها الغـريب هر گوشهای ز حجره که رومی کنی دگر کرب و بلاست در نظرت أيها الغريب در قـتـلگـاه، لـحـظـۀ آخـر چه می کـشيد جــدِّ ز تـو غـريـبتـرت أيـهـا الـغـريب چشمان اهل خيمه دگر سوی نيزه هاست ظهرقيامت است وسری روی نيزه هاست |